به بهانه نمایشگاه تریلوژی در گالری خط سفید

به چالش کشیدن مفهوم وحدت و کثرت توسط شهاب الدین نژاد تهرانی

هنرمند تجسمی شهاب الدین نژاد تهرانی در مصاحبه با گالری آنلاین، از تجربیات هنری خود گفت و درباره نمایشگاه "تریلوژی" با آثار سه گانه و تلفیق طراحی رنگی در شیوه‌های هنری خود پرده برداشت. او از تأثیرات هنرمندان بر آثار خود و اهمیت تفاوت‌ها و توازن میان "وحدت" و "تکثر" در آثارش سخن گفت. در ادامه خواننده این گفتگو باشید.


شهاب الدین نژاد تهرانی در گفتگو با خبرنگار گالری آنلاین در رابطه با ورود خود به عرصه هنرهای تجسمی بیان کرد: من متولد سال ۱۳۵۸ در شهر تهران هستم و تحصیلات آکادمیک خود در وادی هنر را از سال ۱۳۷۲ در هنرستان و رشته گرافیک آغاز کرده ام. در دوران هنرستان استاد طراحی مان آقای«حسن یاقوتی» بودند که بسیار شخصیت کاریزماتیک و موثری در پیوند و علاقه من با طراحی داشته اند و البته برای خیلی های دیگر نیز چنین بوده است. ازین رو گرایش به طراحی را وام دار کلاسهای جذاب و شخصیتِ گیرای «حسن یاقوتی» هستم.

بعد از اتمام دوران هنرستان در دانشکده هنر و معماری تهران مرکز در رشته نقاشی مشغول به تحصیل شده و فعالیت های هنری خود را به شکل نمایشگاه های گروهی از ابتدای دهه ۸۰ آغاز کرده ام و در کلاس های اساتیدی چون؛ «داور یوسفی» ، «اکبر نیکان پور»، «محسن صادقیان»، «علی بیگی پرست» و ... شرکت نموده ام و دانشجویی کرده ام.

همچنین، از فضای باز و پویای دانشکده بهره می بردم و کارهایم را که عمدتاً طراحی بودند به اساتید دیگری چون؛ « یعقوب عمامه پیچ»، « علیرضا جدی» و ... هم نشان داده و کسب نظر می کردم. دوران کارشناسی را بسیار پرکار و پربار پشت سر گذاشتم و در ادامه تحصیل وارد رشته «پژوهش هنر» در مقطع کارشناسی ارشد در همان دانشکده هنر و معماری تهران مرکز شدم که در سال۱۳۸۳ میسر شد. در این دوران بر مسئله تاریخ هنر و نقد هنری متمرکز شده و از حضور اساتیدی چون «امیر اشرف آریانپور» ،«محمد ضیمران» و ... آموختم . در همین دوران بود که کتاب های «رویین پاکباز» را بطور جدی مطالعه کرده و بر علاقمندی های من بر حیطه تئوری هنر افزود. دوران قابل توجهی بود، علی رغم نبود فضای مجازی امروزی و امکانات موجود، در آن دوران مجله هایی چون «تندیس» و « حرفه هنرمند» راه ارتباطی ما با جریان های معاصر داخلی و جهانی بودند و بطور پیگیر این نشریات را دنبال می کردم.

این هنرمند تاثیر پذیری خود از هنرمندان و افراد سرشناس را چنین توضیح داد: در دوران کارشناسی بطور اتفاقی با «فروید» و اهمیت دستاوردهای او در حوزه روانکاوی با نقاشی قرن بیستم و بویژه «سورئالیسم» آشنا شدم و پس از خواندن زندگینامه او به قلم «اروینگ استون» شروع به تهیه کتاب هایش کردم و تقریبا تمام کتاب های ترجمه شده از او و درباره ی او را مطالعه کردم. در آن مقطع هنوز «فروید» در محافل نقاشی غریب بود و سعی کردم در دو پایان نامه دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد به این موضوع بپردازم.

از همان دوران توجهم به موضوع «اتوماتیزم» و «تداعی آزاد» جلب شد و با مطالعه و آزمودن، به خوانش مجددی از جریان های هنری معاصر پرداختم و همزمان در شیوه هنری خود آن را بکار گرفتم.

روانکاوی فروید و یونگ، شعر و سینما، فلسفه و زیباشناسی از جمله علاقمندی ها و مطالعات بیرون از نقاشی برای من بوده است و گاه خیلی جدی در پی پیوند و درک میان رشته ای از آنها بوده ام و در تجربه ها و جستجوهای نقاشانه خود، پیوسته از ارجاعات بیرون از نقاشی، بهره ای مضاعف داشته ام و بر این نظر هستم که دوران معاصر دوران تکثر در برابر وحدت است و هیچ گروه و دسته بندی از جمله گروه هنر دیگر نمی تواند مشخصاً فرآیند نقاشی را در حیطه نقاشان صرفاً جستجو و خوانش کند.

نژاد تهرانی با بیان اینکه “هنرها و اساساً تجارب برآمده از زیست هنرمند درهم تنیده هستند و خروجی آن نتیجه تعامل و گفتمان با ذهنیت و پس زمینه فردی و اجتماعی اوست.” افزود: دهه نود را بیشتر به کار تدریس گذراندم و به عنوان عضو هیات علمی در گروه گرافیک و نقاشی تدریس کردم، هر چند از نیمه اول دهه ۸۰ کار تدریس در دانشگاه را آغاز کرده بودم. روند تدریس برای من تجربه ای مجزا از دوران تحصیل نبود، چرا که پیوسته به مطالعه، بازنگری و توسعه تجارب عملی و نقد و نظر گذشت. در این میان، تجارب نقاشانه خود را در جستجو گری و ابرازگری دنبال می کردم و خیلی جدی بودم، هر چند کم تر میل به ارائه داشتم و شاید هم تدریس و مطالعه فضای خالی نمی گذاشت. سال ۹۵ وارد مقطع دکتری در رشته «فلسفه هنر» شدم و فصل جدیدی از دوران فکری خود را آغاز کردم، در همین دوران به فلسفه«اگزیستانسیالیسم» و مکتب«ابزورد» بیش از پیش متمرکز شدم و با فهم بهتر آن مجدداً سعی بر خوانش جریان های هنری و از جمله نقاشی معاصر کردم و از سال ۹۵ فعالیت نگارشی خود را گسترش دادم ، گستره این نگارش ها بیشتر در پلتفرم های اجتماعی و صفحه شخصی من بوده است، چرا که به جستار نویسی بیشتر متمرکز هستم تا مقاله نویسی، از همین طریق و بصورت مستمر در جستارنویسی های خود به دنبال تفسیر و تفهیم روند هنر معاصر با محوریت هنر نقاشی می باشم که البته در پاره ای موارد بین رشته ای عمل می کند و نمی توانم بگویم صرفاً بر نقاشی متمرکز است. بعد از همه گیری ویروس کوئید۱۹ و دورکاری شدن دانشگاه ها، فرصت زمانی متفاوتی ایجاد شد که توانستم با تمرکز و انرژی مضاعفی کار نقاشی را پیش ببرم و مجموعه «تریلوژی» که در نمایشگاه حاضر در جریان است، گوشه ای از این دوره زمانی است که با کناره گیری ام از تدریس در دانشگاه، امتداد یافته است و بیشتر مرتبط به دو سال اخیر است.

در نمایشگاه گالری خط سفید 28 اثر این هنرمند که عمدتاً ترکیب و تلفیق هایی سه گانه است که سه لتی هایی به هم پیوسته را بوجود آورده است، به نمایش درآمده است.

وی در رابطه با عنوان نمایشگاه توضیح داد: انتخاب عنوان«تریلوژی» برای آن هم از همین منظر سه لتی بودن آثار است. هر چند این واژه بیشتر در حیطه ادبی و سینما در آثار سه گانه مورد استفاده است، اما با نقاشی های سه لتی نیز مترادف است و برای من هم این تعامل ها و گفتمان های بین رشته ای همیشه جذاب بوده است. آثار سه لتی مشخصاً برآمده از نقاشی مسیحی است و معمولا روی چوب بوده و لت وسطی هم کمی بزرگتر بوده است، با این وجود ترکیب سه لتی در هنر معاصر در آثار هنرمندانی همچون «فرانسیس بیکن» و ... با خوانشی متفاوت ظاهر می گردد که دغدغه روایتگری ندارد و به دنبال فضایی مفهومی است. آثار من در این نمایشگاه از ترکیب و تلفیق طراحی های رنگی جداگانه ای بوجود آمده است که عمدتا روی کاغذ یا مقوا اتفاق افتاده است.

در شیوه رفتاری، فکر می کنم متعلق به جریانی هستم که آثارم در امتداد «طراحی رنگی» است، ویژگی که بخصوص در آثار و شیوه«هانیبال الخاص» و طیف دیگری از نقاشان ما که عمدتا گرایش «فیگوراتیو» و«اکسپرسیونیستی» دارند قابل ردیابی است، غیر از آن «کولاژ» در آثارم حضوری چشمگیر دارد و بعضاً تکه های چاپی و بیشتر طراحی های رنگی خود را روی هم کولاژ می کنم. آنچه مدنظرم است به چالش کشاندن مفهوم «وحدت» و«تکثر» است؛ بیان «اکسپرسیو»در طراحی ها کار خودش را می کند و فضای درهم تنیده و ادغام شده که از طریق تکه چسبانی و پیوند آثار جداگانه است در نهایت (در نظر من) بخاطر پیوستگی کانسپت ذهنی هنرمند به وحدت می رسد که البته راه سوم است و حاصل از دیالکتیک موجود میان «وحدت» و «تکثر»!

امیدوار هستم این مجموعه برای مخاطبانِ این نمایشگاه در گالری «خط سفید» تجربه ای متمایز باشد و در این وانفسای آشفته، مجالی به گفتمان شکل گرفته باشد. در پایان از تیم خوب «گالری آنلاین» برای این مجال سپاس گزارم.


logo-samandehi