سلسه مقالات خلاقیت (شماره 3)

خلاقیت و ما

به قلم علی فرامرزی



در یادداشت گذشته درخصوص موضوع خلاقیت ،از بین تعاریف متعدد درباره امر خلاق به تعریفی پرداختیم که در بین اهالی هنر از همه متداول تر و در اکثر کتابهای مبانی هنر نیزآورده شده است، در آنجا آنرا تعریفی کلی دانستیم که میتواند به هر پدیده ای نسبت داده شود چرا که از یک بعد فلسفی، هستی پیوسته در حال خلق شدن و نو شدن میباشد. در اینجا میخواهیم از عبارتی دیگر استفاده نمائیم که به نظرعینی تر، عمل گراتر و تفکیک پذیرتر مینماید و آن اینست که ((خلاقیت یعنی فرایند تبدیل ایده به محصولی نو))، تعریفی است بسیار قابل بحث، قابل بحث از آن جهت است که میتوان آنرا به اجزاء چندی تبدیل نمود و هر جزء را مورد واکاوی و تحلیل قرارداد. در تعریف بالا اولا بین خلاقیت و ایده تفاوت قائل است و دوم برای تحقق عمل خلاقه یک روند و پروسه در نظر گرفته شده است. در حقیقت سوالی که سر راه ما قرار داده نخست اینست که بین ایده و امر خلاق چه تفاوت و تقدم تاخری وجود دارد!؟ اگر خلاقیت را به دو بخش ذهنی و عینی تبدیل نمائیم آنوقت موفق میشویم که این تضاد و دوئیت را تا حد زیادی به هم نزدیک نمائیم. فل واقع عده ای از صاحب نظران را عقیده بر اینست که هر فکر نو و بی سابقه ای که در ذهن شکل بگیرد یک عمل خلاقانه اتفاق افتاده است. ولی اگر بخواهیم با نگاهی عینی و عمل گرایانه به تعریف بالا نظر افکنیم خواهیم دید که 1- تفاوت است بین ایده و عمل خلاقه 2- ایده باید یک روند و پروسه ای را طی نماید تا به محصول که همان عمل خلاقه است تبدیل گردد.

در چنین تفکیکی به این نتیجه خواهیم رسید که ایده همان تخیل است و تخیل پدیده ایست که همه انسانها از آن برخوردار میباشند و این یک ویژگی نیست که صرفا مخصوص به گروه و یا طبقه خاصی در جامعه و یا بین افراد بشر باشد. شاید بتوان این تعریف را پذیرفت مشروط بر آنکه تخیل را مراحلی برایش قائل شد تا از یک فکر معمولی و دم دستی و ایده به عنوان فکری بکر و جدید تمیز داده شود. یعنی اینکه هر تخیل یک ایده نیست و برای تبدیل شدن آن به ایده باید که تلاش و کوششی شکل بگیرد تا به لایه عمیق تر و تازه تری از آن دست پیدا نمود و این اتفاق گاه در یک لحظه ممکن است شکل بگیرد و در اکثر مواقع تلاشی خوآگاهانه را میپذیرد. شاید لازم بود که در اینجا تفکیکی قائل شویم بین نبوغ و خلاقیت. نبوغ آنگونه که در تعریف ها آمده بیشتر پدیده ای ژنتیکی و مادرزاد به نظر می آید که به درستی هم همه ابعاد و چگونگی آن روشن وشفاف نیست و نمیتوان تعریف کامل و یگانه ای برای آن بدست آورد و یا ارایه نمود. این توانائی پدیده ای خود به خود، بدور از تعلیم و غیر قابل پرورش است. و اتفاقا هرگونه تعلیم و آموزشی میتواند به آن خدشه و لطمه وارد آورد. در مقام مثال در خصوص نبوغ میتوان آنرا به چاه آرتزین تشبیه نمود که بدون نیاز به تلمبه و یا هر ابزار دیگر خود به خود درحال فوران و جوشش است و اتفاقا قراردادن وسیله بر سر راهش مانعی است که حرمت خود به خود آنرا دچار سکته و زحمت مینماید ولی نباید فراموش کرد که این توانائی شامل حال افراد بسیار اندکی تاکنون گردیده که به لحاظ تعداد فاصله بسیار بعید و زیادی با کل جمعیت انسانهای خلاق دارا میباشند.

این تذکر از آن جهت داده شد که اکثرا افراد توهم زده و بی عمل خود را در عالم ذهن موجوداتی نابغه، استثناعی و بی نیاز از تلاش و کوشش می بینند و در انتظار کشفشان از طرف دیگران به سر میبرند.

علی فرامرزی

logo-samandehi