بررسی ارتباط «موسیقی» با «ترکیب‌بندی در عکاسی»

به گزارش سرویس عکاسی گالری آنلاین به نقل از عکاسی ، من عکسی می‌خواهم که نظر شما را جلب کند، شما را به سمت خودش بکشد و میخکوب کند. می‌خواهم عکس تاثیرگذار باشد، در یاد بماند و کاری کند که دوباره برگردید و عکس را ببینید. یک آهنگساز هم با چنین چالشی روبرو است: ساختن آهنگی که توجه شنونده را جلب کرده و حفظ کند. بنابراین تعجبی ندارد که موسیقی خوب و عکاسی خوب ویژگی‌های مشترکی داشته باشند.

من هرگز در کار موسیقی نبوده‌ام اما از دوران بچگی تا نوجوانی پیانو می‌آموختم. یکی از آهنگسازان مورد علاقه من یوهان سباستین باخ بود، استاد مسلم موسیقی کلاسیک قرن هجدهم که موسیقی او بیان شگفت‌انگیز نوعی از آهنگسازی به نام کنترپوان (آمیختن‌ دو یا چند آهنگ‌ با تاکید بر ملودى) است. کنترپوان همچنین به عنوان یک رویکرد در ترکیب‌بندی عکس هم بخوبی جواب می‌دهد، ایده‌ایکه من با پنج عکس آن را نشان می‌دهم.

اما پیش از انجام این کار می‌خواهم بحثی درباره ترکیب‌بندی مطرح کنم: موفقیت در تولید عکسی که نظر شما را جلب کند و تاثیرگذار باشد فراتر از کنترل من است چون پاسخ و احساس شما در نتیجه واکنش دستگاه عصبی و مغز بدن شما است، که من به آن دسترسی مستقیم ندارم. اما برخی چیزها هست که من می‌توانم کنترل کنم که روی پاسخ شما تاثیر می‌گذارد، نظیر:

• سوژه عکس
• ترکیب‌بندی سوژه و اجزای موجود در قاب
• تنظیمات نوردهی (سرعت شاتر و دیافراگم)
• پس‌پردازش


در میان اینها، ترکیب‌بندی - جای اجزای بصری درون قاب و ارتباط هر کدام از این اجزای بصری با یکدیگر - یک عامل بسیار مهم است. یک عکس با ترکیب‌بندی ضعیف تاثیر ضعیفی دارد ولو اینکه نوردهی عالی داشته باشد. همین‌طور عکسی که ترکیب‌بندی ضعیف اما سوژه جالب داشته باشد. از سوی دیگر، یک سوژه بدون جذابیت ذاتی را می‌توان با یک ترکیب‌بندی مناسب جالب کرد.
وقتی عکس دارای عیب‌های اساسی در ترکیب‌بندی باشد، هیچ مقداری از پس‌پردازش هم نمی‌تواند عکس را نجات دهد. من می‌توانم خطاهای نوردهی را در یک نرم‌افزار ویرایش عکس یا در تاریکخانه اصلاح کنم، اما نمی‌توانم ترکیب‌بندی ضعیف را درست کنم (به جز موارد خاص که ترکیب‌بندی را می‌توان با برش زدن عکس درست کرد). ترکیب‌بندی همان چیزی است که عکس را می‌سازد یا نابود می‌کند.
همان چیزی است که من را به کنترپوان می‌رساند. در موسیقی زمانی روی می‌دهد که دو یا چند خط موسیقی مجزا که به یک اندازه مهم هستند - نغمه‌ها یا تم‌های چندگانه - در یک زمان نواخته می‌شوند. یک مثال آشکار زمانی است که افراد هم‌خوانی می‌کنند. همه روی همان کوک می‌خوانند، اما گروه‌های مختلف در زمان‌های مختلف شروع می‌کنند. بخش‌های موسیقایی مستقل رقیب به طور همزمان اجرا می‌شوند. نتیجه آن پیچیده، غنی و رضایت‌بخش است. (برای شنیدن یک نمونه کوتاه از یک کنترپوان که توسط باخ ساخته شده و توسط گلن گولد، که می‌توان گفت بهترین نوازنده کارهای باخ است، با پیانو نواخته شده،
اینجا را کلیک کنید.)
حالا چطور می‌توان ایده کنترپوان را از حوزه موسیقی به حوزه تصویر ترجمه کرد؟ به جای خطوط یا تم‌های موسیقی به خطوط و تم‌های بصری فکر کنید. در موسیقی کنترپوان، گوش شما مدام می‌خواهد از یک خط در حال اجرا (ملودی) به یک خط دیگر بپرد. (ببینید که همین اتفاق هنگام گوش دادن به کلیپی که در بالا معرفی شد برای شما می‌افتد یا خیر). همین اتفاق در یک عکس کنترپوان روی می‌دهد؛ چشم شما می‌خواهد از یک خط غالب به خط دیگر بپرد و بازگردد. حالا این اتفاق چه در موسیقی بیفتد چه در تصاویر عکاسی شده، خطوط مستقل، حواس را با ایجاد‌هارمونی از درون پیچیدگی تحریک می‌کنند.


عکس یک را ببینید. یکی از اجزای بصری برجسته، چندین خط راه آهن، چشم را در امتداد قاب به سمت چپ، همانجایی که ریل‌ها از تصویر خارج می‌شوند، سوق می‌دهد. حالا چشمان شما متوجه یک تم مهم دیگر می‌شود: منحنی‌های شخم مزرعه که مشابه ریل‌ها هستند اما ماهیت کاملا مستقل و متفاوتی دارند. توده انبوه بوته‌ها به صورت اریب این دو ناحیه مشابه را از هم جدا می‌کند. پس از اینکه چشمان شما متوجه تمام اینها شد، آرام به سمت سومین تم بصری می‌خزد، خطوط عمودی تیرهای برق. و بالاخره، چشمان شما احتمالا برای استراحت به چهارمین تم اصلی می‌رسد، خطوط موازی واگن‌های قطار.


در عکس ۲ خطوط و منحنی‌های تکراری سبدهای حمل چمدان چشم را جذب می‌کند. البته این تم بصری عمده تا حد زیادی تحت الشعاع رنگ زرد رنگ جدول کنار خیابان قرار می‌گیرد. البته اگر دقت کنید می‌بینید که چهار خط عمودی تیره نیز در بالای کادر این نظم را تقلید می‌کنند. دومین تم بصری عمده - که هم با سبدها رقابت می‌کند و هم مکمل آنها است - دسته گل آویزان روی سبدها است، که مثل یک انفجار در نمایش آتش بازی می‌ماند. تنش بین این دو تم غالب چیزی است که باعث می‌شود این عکس جذاب باشد؛ اگر هر کدام از این عناصر را از عکس بگیرید، دیگر چنین تاثیری نخواهد داشت.


عکس ۳ سه خط بصری غالب دارد. یکی از آنها جهت عمودی کل عکس است. (جهت به دو مفهوم عمودی است: (۱) قاب بندی پرتره و (۲ شیوه قرارگیری آپارتمان‌ها، که یکی روی دیگری روی شیب یک تپه قرار گرفته است.) دومین تم خطوط - که با اولین تم نوعی تنش و برخورد بصری دارد - خطوط افقی سقف خانه‌ها است، که در فضای عمودی تکرار شده و روی هم تلنبار شده اند. سومین تم، مستطیل‌های متعدد است - که هم در فضای افقی و هم عمودی - هر واحد آپارتمان جای گرفته اند. جهت افقی هر مستطیل با جهت عمودی کلی عکس در رقابت است. این خطوط بصری متعدد - که هر کدام در نوع خود قوی و کامل است - به جای اینکه یک تصویر ناهنجار و شلوغ بسازند، به گونه‌ای باهم ارتباط دارند که یک کل هماهنگ خلق می‌کنند.


عکس ۴ دو تم قوی دارد. خط مورب مرد و دو سگش عمود بر خط مورب کلیسای جامع است. (روی خود ساختمان کلیسا هم مجموعه‌ایاز خطوط عمودی هست که بواسطه پنجره‌ها و شمع‌ها ایجاد شده است، دومین ویژگی که به خط اریب چپ به راست کلیسا پیچیدگی زیادی اضافه می‌کند.)


عکس ۵ ساده ترین و واضح ترین مثال است. در اینجا دو تم بصری قوی برای جلب توجه رقابت می‌کنند: خط کلی چپ به راست این اسکله بارگیری متروکه، و خطوط عمودی نزدیک به هم منقطع و موزون سازه داخلی اسکله. حسی که به چشم دست می‌دهد نوعی آشفتگی است؛ می‌خواهید همزمان هم به صورت جانبی و هم عمودی نگاه کنید - تاثیری که شبیه به تحریک آشفتگی حسی است که توسط موسیقی کنترپوان ایجاد شده است.

در بررسی این مثال‌ها من به سوژه عکس‌ها اشاره‌ای نکردم. چون سوژه - آنچه عکس قرار است نشان دهد - جدای از (ولو در آمیخته با) ترکیب‌بندی یک عکس است. هر سوژه‌ای - فرد، سازه، رویداد، ایده، و غیره - را می‌توان ترکیب‌بندی کرد (به عبارت ساده، کنار هم گذاشت). این کار را می‌توان به چندین شیوه انجام داد که شاید کم و بیش برای چشم جذاب باشد. (به همین ترتیب، یک نویسنده می‌تواند یک داستان خاص را به شیوه‌های متفاوت ارائه کند و یک نقاش نیز می‌تواند یک سوژه مشخص را به شیوه‌های متفاوت نقاشی کند.) من بر این عقیده هستم که ترکیب‌بندی عکسی که بر اساس کنترپوان موسیقی مدلسازی شده باشد – به واسطه استفاده از چندین تم بصری که با یکدیگر رقابت و همدیگر را تکمیل می‌کنند - می‌تواند به سوژه یک عکس انرژی و جنبشی بدهد که توجه بیننده را جلب کرده و حفظ کند.


درباره مارک:

عکس‌های مارک شاکتر سوژه‌هایی را از مناظر طبیعی گرفته تا مناظر شهری، و از موضوعات معماری گرفته تا صنعتی در برمی‌گیرد. سه کتاب عکس از او منتشر شده است:

Houses of Worship, 2013 / Sweet Seas. Portraits of the Great Lakes, 2012 / Roads, 2010


او رویکرد خود در عکاسی را این‌طور توصیف می‌کند: شیوه‌ای که یک باستان‌شناس به دنبال نشانه‌هایی از یک تمدن منقرض شده می‌گردد. من مناظر طبیعی و شهری را این‌طور می‌بینم که گویی مملو از نشانه‌هایی از تکاپوی انسان است - تلاش برای ساختن، لذت بردن از زندگی، تشکیل خانواده، کسب ثروت یا فقط بر جای گذاشتن نشانه‌ای مادی که دوام آن به اندازه عمر یک انسان است؛ شواهدی که می‌گویند کسی اینجا بوده.

جدیدترین نمایشگاه او، مجموعه‌ای از ۲۰ عکس از کتاب Houses of Worship، در فستیوال عکس فتوپلیس در‌ هالیفکس، نوا اسکاتیا در سپتامبر ۲۰۱۴ برگزار شد.
آخرین پروژه او با عنوان West را می‌توان در یوتیوب با کیفیت HD مشاهده کرد. مارک در اوتاوای کانادا زندگی می‌کند. مجموعه گسترده‌ای از کار او را می‌توان در
این وبسایت مشاهده کرد.

logo-samandehi