نشست «سبک در تصویرگری کتاب کودک و نوجوان» برگزار شد

متن، بر تصویر کتاب اثرگذار است، اما بیش از آنچه که می‌پنداریم. گاه متن موجب خلق دنیایی جدید می‌شود، دنیایی که عوامل متفاوت بر آن اثرگذارند. با این شرایط، حالا خلق تصویر برای بچه‌های عصر دیجیتال که با دنیایی متفاوت روبه‌رو هستند چگونه خواهد بود؟


به گزارش گالری آنلاین به نقل از ایسنا، عصر روز دوشنبه ـ ۲۰ شهریورماه ـ نشست انجمن تصویرگران ایران با موضوع «سبک در تصویرگری کتاب کودک و نوجوان» برگزار شد. نشست‌های تخصصی انجمن تصویرگران ایران با رویکرد بررسی و پرداختن به اهمیت و جایگاه کتاب تصویری به صورت ماهانه در حال برگزاری است؛ این پنجمین نشست از میان سلسله نشست‌های تخصصی کتاب تصویری بود.

بر همین اساس سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران عصر دوشنبه میزبان جمعی از تصویرگران و علاقه‌مندان به تصویرگری شد. کارشناسان این نشست مانلی منوچهری -نقاش، تصویرگر، مدیر هنری و مدرس دانشگاه-، حدیث لزرغلامی -نویسنده و شاعر کتاب های کودک و نوجوان-، احسان عبدالهی -تصویرگر و مدرس دانشگاه- بودند و نشست با اجرای نجلا مهدوی اشرف -نقاش، تصویرگر و مدرس دانشگاه- برگزار شد.

در ابتدای نشست «سبک در تصویرگری کتاب کودک و نوجوان» مانلی منوچهری -نقاش، تصویرگر، مدیر هنری و مدرس دانشگاه-درباره تغییر جهان‌بینی تصویرگر با توجه به جهان‌بینی نویسنده متن کتاب تصویری صحبت کرد. او با نمایش دو دسته از آثار خود که بخشی از آن‌ها به واسطه متن کتاب و بخش دیگر به صورت آزاد طراحی شده بود تاثیر جهان‌بینی نویسنده بر تصاویر خلق شده را نشان داد. گویی آثاری که به صورت آزاد خلق شده بود به روح او نزدیک‌تر و در بخش دیگر آثارش دنیای داستان به سمت و سوی حرکت روحش جهت داده بود.

او ضمن صحبت‌های خود به تاثیر موضوع و فضای داستان، مطالعه تصویری هنرمند، تصویرگری کتاب برای یک گروه سنی خاص، همکاری با نویسنده‌ای خاص و روحیه شخص تصویرگر در خلق یک اثر اشاره کرد.

مانلی منوچهری با اشاره به استفاده‌اش از المان‌های تصویری که معتقد بوده به موضوع مرتبط است، مثال استفاده از خطوط در داستان‌هایی که متحرک است را عنوان کرد.

اثر مانلی منوچهری


او گفت: من برای خلق اثر، دسته‌بندی‌هایی را متصور می‌شوم تا به یک بافت یا فضای کلی برسم. به عنوان مثال من برای خلق تصاویر یک داستان فانتزی تصور میکنم که «خط» می تواند کمک کننده باشد و در کار حرکت ایجاد کند.

این تصویرگر با اشاره به آموزه‌های خود از دانشگاه درباره تاکید اساتید بر مطالعه و شناخت هنرایران و ترکیب‌بندی این دسته از هنر توضیح داد. او گفت: ما حتی روی سفالینه‌ها مطالعه تصویری می‌کردیم که قطعا همین امر در رنگ آمیزی و پالت رنگی‌های من موثر واقع شده است.

او اثری با عنوان «پاستیل‌های کرمی» که برای گروه سنی کودک خلق کرده را نمایش داد و به دنیای متفاوت، فضاسازی و تکنیک خاص خلق اثر برای گروه سنی کودکان اشاره کرد. این تصویرگر درباره شیوه خلق کتاب «نیکا و درخت خرمالو» نیز گفت: برای خلق این اثر نیز از ماژیک و روان‌نویس استفاده شد؛ متن کتاب ناخودآگاه مرا به این سو کشاند.

اثر مانلی منوچهری


منوچهری اثر سفره هفت سینش را که در کتاب «باغ ایرانی» به چاپ نیز نمایش داد.

او در بخش دیگری به تصاویر کتاب «اتل و متل و بزغاله ها» هم اشاره کرد و گفت: برای تصویرسازی کتاب کودکان باید معمولا تصاویری ساده‌تر با پس زمینه ساده‌تری در نظر گرفته شود. کودکان تصاویر ساده را بهتر درک خواهند کرد.

این تصویرگر با نمایش اثری که در آن از تکنیک مرکب استفاده کرده بود نیز گفت: متن این اثر عارفانه و شاعرانه بود که با توجه به فضایش از تکنیک مرکب استفاده شد.

منوچهری با اشاره به همکاری خود با احمد اکبرپور -نویسنده و شاعر- نیز گفت: فضای متن او مرا به این سوی هدایت کرد که تصویرگری را روان و راحت‌تر انجام دهم. در تمامی فرایندهای خلق اثر احساس می‌کردم با متن کنار آمدم و درک اثر موجب آسان شدن خلق اثر شد. من فکر می کنم تصویر با لحن آقای اکبرپور هماهنگ شد.

این تصویرگر در ادامه گفت: نقاشی‌های آزاد من بر تصویرگری‌ام تاثیرگذار بوده است. فکر می‌کنم بسیار مهم است که کارهای آزاد انجام دهیم چرا که بیشتر خودمان خواهیم بود.

او با اشاره به طراحی‌های آزاد خود و نظری که سایرین درباره نقش پررنگ طبیعت در آثارش به او دادند، گفت: بارها به من گفته شده که کارهایت خاصیت رمانتیک یا دراماتیک دارد، چرا که من به طبیعت اهمیت می‌دهم و به صورت ناخودآگاه در آثار من طبیعت برجسته می شود، البته که من به آن فکر نکردم اما به من گفتند که اینگونه است.

اثر مانلی منوچهری


او گفت نمایش آثار من از این جهت است که می خواهم بگویم در کار، نقاشی بر تصویرگری من تاثیرگذار است. فکر میکنم بسیار مهم است که کارهای آزاد هم انجام دهیم چرا که بیشتر خودمان خواهیم بود.

او در پایان صحبت‌های خود به بخش کوتاهی از شعر محمد ابراهیم جعفری -نقاش- که برای محمود جوادی‌پور استاد خود سروده بود اشاره کرد. «عمری گذشت تا به چشم خود دیدم / چه مشکل است با چشم خود ببینم / از هر مژه به ساحل دیدن راهی است / چه مرز حساسی تاریک و باریک»

احسان عبدالهی ـ تصویرگر و مدرس دانشگاه ـ دومین سخنران این نشست بود. او که خود مدرس تصویرسازی است و با ناشران ایرانی و خارجی همکاری داشته است، به عوامل به وجود آمدن سبک هنرمند و عوامل موثر در تغییر سبک یک هنرمند اشاره کرد.

عبدالهی گفت: اولین چیزی که تصویرگر یا نقاش با آن ارتباط برقرار می‌کند قلم آن است. من فکر می‌کنم دست خط اولین جزء و متریالی است که هنرمند از آن برای ابراز بینشش نسبت به محیط پیرامون و متریالی که برای بیان احساسات خود استفاده می کند؛ دست خط به صورت بسیار موثری بر اینکه هنرمند به چه تکنیک و ابزاری دلبسته است موثر خواهد بود و همین امر سبک اولیه هنرمند را تعیین خواهد کرد.

او با اشاره به تاثیر دغدغه‌های شخصی و اجتماعی هنرمند بر تصویرسازی‌هایش نیز گفت: بسیاری از تصویرگران تنها به یک سوژه پرداختند و به مرور زمان سوژه بدل به سبک هنرمند شده است؛ به عنوان مثال تصویرگری فقط پرنده می کشیده است.

اثر احسان عبدالهی


عبدالهی با اشاره به تاثیر طراحی برای یک گروه سنی خاص بر سبک هنرمند نیز گفت: طراحی برای یک گروه سنی نیز در کار هنرمند موثر است، برخی تصویرگران شاید فقط ترجیح دهند درباره یک موضوع یا برای یک گروه سنی خاص طراحی کنند؛ طراحی فقط می تواند برای کودک و دیگری برای بزرگسال طراحی کند حتی کسی دوست دارد برای صنعت مد تصویرسازی کند.

او عامل دیگر تاثیرپذیری یک هنرمند را تاثیرپذیری از یک هنرمند یا مکتب هنری دانست. او اظهار کرد که دغدغه‌های متفاوت هنرمند می‌تواند در آثارش موثر باشد، شیفتگی او نسبت به یک شخص خاص یا یک ادبیات نیز در این رابطه موثر است. به عقیده او تمامی عوامل جمع می‌شوند تا سبک یک هنرمند به وجود آید.

این تصویرگر در ادامه بر احتمال تغییر سبک هنرمند تاکید کرد و در این رابطه گفت: پس از مدتی هنرمند مقابل سبک خود خواهد ایستاد، او تصمیم خواهد گرفت که قصد ماجراجویی در سبک‌های متفاوت را دارد یا می‌خواهد بر سبک خود ایستادگی کند. البته در هر حال عواملی مانع از ایستایی هنرمند در یک نقطه خاص خواهد شد و هنرمند نیز می تواند تا حد امکان بر سبک خود پافشاری کند.

اثر احسان عبدالهی


او درباره تاثیر روحیات بر تغییر سبک تصویرگر گفت: عواملی مانند روحیات هنرمند در کار او دخیل است. ما همیشه شاد، شیدا، سرخورده، غمگین نیستیم و همین روحیات بر سبک کاری ما تاثیر خواهد گذاشت. اجتماع، مسائل معیشتی، جغرافیا و.. می توانند بر سبک هنرمند موثر باشد.

عبدالهی پختگی ناشی از تجربه کاری را هم یکی از عوامل موثر بر تغییر سبک هنرمند دانست و گفت: پختگی هم به مرور زمان شامل حال تصویرگر می شود و همین کار او را دستخوش تغییرات می کند.

او ادامه داد: امکانات در دسترس هنرمند یا آشنایی او با ابزار جدید هم از عوامل تغییر سبک هنرمند خواهد بود. مطالعه درباره طراحی، شناخت رنگ و.. حتی جسارت او نیز در تغییر سبکش موثر است.

اثر احسان عبدالهی


این تصویرگر بار دیگر بر اهمیت جسارت هنرمند تاکید کرد و گفت:‌ اصولا افراد جسور موفق هستند و کم اتفاق می افتد که هنرمندی هیچگاه شکست نخورد. گاه دانشجویان تصور می کنند کارشان خراب شده اما شاید آن کار، نیمه‌تمام باشد؛ در واقع از نظر من کار خراب نمی‌شود، بلکه شاید شما نمی دانید باید ادامه مسیر را با چه فرمانی جلو بروید.

او با اشاره به اولین سفارش تصویرگری‌ خود، کتاب «کی شبیه به کیه» و به شیوه‌ای از تصویرگری که در اثر دومش جرات تغییر آن را نداشته اشاره کرد و گفت: پس از آن با تصویرگری کتابی از مرحوم احمدرضا احمدی مواجه شدم، موقعی که کار کردم و اتودهای آن را که زدم متوجه شدم ترکیب لکه ها و طراحی مداد را دوست دارم، پس در نهایت ترکیب این طراحی مداد و کار با آب‌رنگ را انتخاب کردم.

عبدالهی با اشاره به کتاب «ناگهان چراغ‌ها روشن شدند» که متن آن از احمدرضا احمدی است، گفت: متن این کتاب با چالشی متفاوت همراه بود. در داستان این کتاب، جهان بدل به رنگ‌هایی چون سبز یا ارغوانی می‌شد و من باید این احساسات را به مخاطب تلقین می‌کردم. من پیش تر پیش از آن با زمینه های ملایم کار کرده بودم اما تصویر آبرنگی جهانی به رنگ خاص در یک زمینه قدرتمند گم می شد، بر همین اساس برای نخستین بار از رنگ اکریلیک استفاده و رنگ ها را قدرتمندتر کردم تا فقر تصویر از بین برود و اجزا همپای زمینه بدرخشد.

او با اشاره به زمینه ورود خود به دنیای کلاژ نیز گفت: ورود من به کلاژ با کتاب ثمین باغچه‌بان آغاز شد. داستان بسیار ایرانی بود و من باید این دنیا را خلق می‌کردم. برای این‌کار از پارچه‌ها کمک گرفتم. پارچه‌های گلدار را اسکن کردم تا از آنها در بافت استفاده کنم.

او خندید و ادامه داد: من کلاژ کار کردم اما باورم نمی‌شد که کلاژ کار کردم.

عبدالهی به ماجرای چاپ تصویرگری او از سوی یک ناشر بریتانیایی نیز اشاره کرد گفت: کتاب بطری شادی که در ایران چاپ شد، امتیاز کتاب «ناگهان چراغ ها روشن شدند» را یک ناشر بریتانیایی خرید، اتفاق شگفت انگیزی هم افتاد؛ ناشر در ایران کتاب را ٢٠ در ٢٠چاپ کرده بود اما زمانی‌که نسخه چاپ شده خارجی آن به دست من رسید کتاب بزرگ تر بود و من از این موضوع بسیار شگفت زده شده بودم و طراحی‌هایم بیشتر به چشم خودم می‌آمد.

این تصویرگر و مدرس دانشگاه ادامه داد: ناشر به من پیغام داد، با او صحبت کردم و پیشنهاد کار دیگری را مطرح کردند. داستان، درباره دو قوم مختلف بود که یکی فقیر و شاد اما قوم دیگر غنی اما غمگین بودند. نقطه عطف داستان زمانی ایجاد می‌شد که این دو قوم با یکدیگر ادغام می‌شدند و دوستی و محبت میانشان ایجاد می‌شد. آن زمان من همچنان در فضای کتاب احمدرضا احمدی مانده بودم، بر همین اساس تصمیم گرفتم از همان رنگ ها قوی برای قوم غنی استفاده کنم که ناشر از این ایده خوشش آمد، اما نکته این بود که او سر موضوعی با من درگیری داشت و می گفت نمی‌فهمد که چگونه لباس هر دو قوم قشنگ است و من گفتم کسی که فقیر است هم می‌تواند لباس قشنگ به تن داشته باشد و من برای لباس قوم غنی‌تر از پارچه‌های بیشتری استفاده می‌کنم.

او در ادامه به تجربه‌ دیگر خود از کمبود وقتش برای تحویل یک پروژه و تاثیر همین موضوع بر تغییر سبکش نیز اشاره کرد و گفت: ناشری ایرانی به من کار سفارش داد و من هنوز در فضای کتاب «بطری شادی» بودم؛ وجود اینکه تصاویر این کتاب ریز نقش بود. آن زمان با کمبود وقت مواجه بودیم و باید هرچه سریع‌تر کتاب تحویل داده می‌شد. ابتدا شروع کردم مودبانه اتود زدن اما ناشر گفت وقت نداریم و اگر تحویل ندهید باید جریمه پرداخت کنید. چاره ای نبود و نمی توانستم آنقدر وقت صرف کنم و اتود بزنم.

او خندید و ادامه داد: برای همین راپید را دستم گرفتم و سریع طراحی کردم. هنوز طراحی بعدی من طراحی نشده بود که از آبرنگ و اثر انگشت برای گذاشتن لکه رنگ استفاده کردم که به نظرم بد هم نبود.

این تصویرگر با خنده به صحبت‌های خود ادامه داد و گفت: من هیچ وقت کلاژ دوست نداشتم. یک روز یکی از دانشجویان گفت می شود کلاژ کار کنیم، منم چون نه نمی‌گویم گفتم چرا نمی شود، کار کنیم. فردایش بساط را چیدیم و کار کردیم. من هم عکس کار را در فضای مجازی منتشر کردک. شب ناشر انگلیسی پیام داد که می خواهم یک سفارش کار بدهم اما لطفا باید با همان تکنیکی کلاژی باشد که امروز استوری گذاشته بودید. خلاصه همین شد که کتاب «تینکر» به وجود امد.

عبدالهی در پایان به تاثیر محدودیت‌ها بر تغییر سبک یک هنرمند نیز اشاره کرد. او گفت که محدودیت‌های به وجود آمده می‌تواند بر اثر یک هنرمند موثر باشد. تغییراتی که گاه موجب نتیجه مثبت می‌شود.

در بخش پایانی این نشست حدیث لزرغلامی -نویسنده و شاعر کتاب های کودک و نوجوان- نیز سخنرانی کرد. او با اشاره به هنر مبتنی بر هوش مصنوعی به تاثیر سبک در متن و به طور خاص هنری که با توجه به فناوری های جدید شکل گرفته صحبت کرد.

لزرغلامی در ابتدای سخنان خود گفت: من می‌خواهم نقش خرمگس جمع را بازی کنم. یادی می‌کنم از سقراط که با سوال های خود ذهن‌ها را آشفته کرد. من در عین حال که می خواهم سوال هایی را مطرح کنم، شاید جوابی کوچک هم به آنجا که جهان زرد شد یا سبز شد بدهم. آیا چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد؟

این نویسنده ادامه داد: چون من به واسطه نویسندگی به این نشست دعوت شدم قصد دارم درباره این حرف بزنم که آیا ارتباطی که بین سبک نوشتن و سبک تصویرگری وجود دارد، ثابت است؟

او گفت: در جهانی عجیبی زندگی می‌کنیم و حالا من درباره یکی از عجیب ترین تغییرات دنیا با شما حرف خواهم زد. وقتی همه عناصر، حتی دست های من ممکن است تغییر کند چطور ممکن است ارتباط بین متن و تصویر ثابت بماند؟

لزرغلامی ادامه داد: همه ما دستی داریم با پنج انگشت، اما اگر ابزاری دست بگیریم، ابزار در واقع یک دست مجازی برای ما خواهد بود که امکان داشتن دستی متفاوت را ایجاد می‌کند؛ متفاوت تر از هر دستی که تا به حال تجربه کرده‌ایم. من ممکن است انگشتی داشته باشم که به اندازه صد قلمو برایم کار کند و انگشتی داشته باشم که بتوانم با آن جابه‌جا شوم در حالی که دارم می نویسم، تصویرگری یا نقاشی می‌کنم. وقتی دست من تغییر کند به طرز عجیبی نقطه‌ای که می گذارم دیگر همان نقطه‌ای نیست که همیشه می شناختم. آن خطی که با مداد، پاستل، روان نویس بود حالا طور دیگری خواهد بود؛ گویی تعریف رنگ تغییر کرده است. از آن عجیب‌تر چیدمان متفاوت است، در بُعد دیگر خود را گم می‌کنم و می‌بینم که مسافت‌ها تغییر کرد و اندازه‌ها نیز در حال تغییر است. در این جهان، رابطه من با اثری که خلق می کنم رابطه‌ای تعریف نشده است که نیاز به کشف شدن دارد. اسم این رابطه چیست؟

او شرح داد: در جهان سنتی که از آن آمدیم، ارتباط ما با متن و تصویر یک سویه بود اما کمی بعدتر ما تجربه کار کردن نوشتن و نقاشی کردن و مدیریت خلق تعدادی اینتر اکتیو بوک یا کتاب‌های زنده را داشتیم، ارتباط در این شیوه متفاوت شد و تغییری در صدا و افکت ایجاد می شد و ما تصور می کردیم که موثر هستیم و ارتباط تا حدی از شیوه یک سویه خود خارج شد.

این نویسنده ادامه داد: اما بچه‌هایی که امروز متولد شدند «دیجیتال بورن» هستند و من معادل فارسی برای این کلمه سراغ ندارم. ما روزی را یادمان می‌آید که اینترنت نبود و حالا وارد جهان دیگری شدم، اما بچه‌هایی که در جهان دیجیتال متولد شدند این مرز را به خاطر ندارند و با مختصات جدید فکر می‌کنند. آنان با حالت لَختی یا اینرسی وارد یک کتاب واقعیت مجازی می‌شوند. حالتی برای آن‌ها اتفاق می افتد که در فضا غوطه ور می شوند. حالا آیا امکان دارد که ما در یک کتاب نه فقط در معنای ذهنی، غوطه ور شویم؟ آیا امکان دارد به کلمات کتاب دست بزنیم؟ آیا امکان دارد با زدن یک دکمه کاری کنیم که همه جهان بنفش یا ارغوانی شود؟

او ادامه داد: گاه می پرسم دوست دارید به جهانی با رنگ دیگر بروید؟

این نویسنده گفت: در این جهان جدید مرز تمام سبک ها به هم می ریزد؛ برای اینکه حتی اگر کودک بخواهد پروانه را به شکل رئال نقاشی کند در یک فضای عاشقانه این کار را انجام می دهد. گویی تعریف این فضا دوباره و دوباره و دوباره تغییر می کند.

او پرسید: آیا در خلق یک اثر هنری همه چیز به معنای کلاسیک خود بیانگر است یا تکنولوژی هنوز در خلق اثر با ما در آن شریک است؟

او معتقد است هنرمند حین خلق تصویر در جهان مجازی به جهانی آزاد دعوت می‌شود، جهانی که در آن مرزهای قبلی کم کم کمرنگ و برداشته می‌شود. در این فضا فقط هنرمند خالق است برای همین نوع ارتباطش با آنچه که خلق می‌کند متفاوت خواهد بود.

این نویسنده سپس ویدیویی از خلق فضای یک کتاب در فضای واقعیت مجازی را نمایش داد و گفت: در این ویدیو، به نظر مشخص نبود چه می‌بینیم. گویی کلماتی اطرافمان رها شدند، تصاویری هستند که حضور دارند و می توانیم به سوی آن‌ها برویم، آن‌ها را دست بگیریم یا در یک فضای لایتنهای پرتاب کنیم. در چنین فضایی خطوط متن کتاب را نمی‌دانستیم باید از کدام جهت بخوانیم. آیا حین حرکت در چنین فضایی می توان بالا و پایین را تشحیص داد؟ در جهانی که نتوان تناسب را درک کرد، ‌دوری و نزدیکی را درک کرد در این جهان چطور ممکن است نویسنده متنی بنویسد و تصویرگری آن را تصویرگری کند و فکر کند در جهانی که همه چیزش صفر است چطور باید به ارتباطی میان متن و تصویر رسید؟

او گفت: به نظر می‌رسد به این دنیای جدید باید از نو فکر کرد. اگر به این دنیای جدید فکر نکنیم، فضا به جای ما فکر می‌کند و ساخته می شود.

او با اشاره به پروژه‌ای که با همکاری چند تن از تصویرگران کاربلد انجام داده است، گفت: با چند تن از همکارانم در فضای واقعیت مجازی تصویر خلق کردیم. من مصاحبه‌هایی را با تعدادی از این هنرمندان گرفتم تا اولین تجربه‌های هنرمند از حضور در یک جهان دیگر را ثبت کنم؛ هنرمندی که رنگ و کمپوزیسیون را می‌شناسد اما وقتی وارد این فضا می‌شود، مانند یک نوآموز با آن درگیر می‌شود.

این نویسنده گفت: اولین این تصویرگران محبوبه یزدانی بود. او خیلی آدم حسابی است و یکی از کارهای من را هم تصویرسازی کرده است. از او پرسیدم مهم‌ترین چالش او در این فضا چه بود؟ که گفت طراحی کاراکتر در این فضا برایش سخت بود. برای فضاسازی مشکلی نداشت اما گفت حین خلق کاراکتر همه چیز شلم شوربا می‌شد. زمانی که قصد داشت کاراکتر بسازد با احساس ترس، ابهام ناتوانی و گیجی مواجه می‌شد. به قول خودش انگار بچه پنج ساله ‌ای است که می خواهد خط خطی کند. بسیاری وقت ها کار و مسلط نبودن بر فضا او را خسته کرد.

او با کمال طباطبایی و میترا کاویان نیز در این باره مصاحبه کرده بود. آنان نیز چالش هایشان را برای این نویسنده شرح داده بودند. کمال طباطبایی اثر گذر سیاوش از آتش را در این فضا خلق کرده بود و لزرغلامی گفت که او در این دنیای مجازی وسط آتش ایستاده و بارها بافت های روی لباس سیاوش را نگاه کرده است.

او گفت: کمال طباطبایی در وهله نخست احساس می‌کرد می تواند فضا را پر کند اما بعداً فهمید این فضا نامتناهی است و تصمیم گرفت در محدوده خود متمرکز شود.

او ادامه داد: از کمال طباطبایی پرسیدم که به نظرت متعادل‌ترین شکل هندسی در این فضا کدام است و او گفت ما هیچ شکل هندسی در این فضا نداشتیم که به ما احساس اتکا و یک جا ایستادن دهد. الگوی خوانش مشخصی در این فضا وجود ندارد، به هم ریخته است.

این نویسنده در پایان با اشاره به این موضوع که در دنیای جدید ارتباط بین متن و تصویر پیچیده تر از پیش خواهد بود، به آوردن یک نقاشی مینیاتور در این فضا نیز اشاره کرد و گفت: تابلو شکارگاه میترا کاویان-مینیاتوریست- را هم وارد این فضا کردیم. تصویر تخت بود اما پس از آن‌که تابلو را از فضا بیرون آوردیم دیدیم مقداری فاصله ایجاد شده است. به این رسیدیم که شاید بتوانیم مینایتور مطبق خلق کرد، گویی که مینیاتور تخت است اما در عین حال فضایش ما را در بر گیرد ما در مینیاتور خودمان غوطه ور باشیم.

logo-samandehi