گفت‌وگو با آلفرد یعقوب‌زاده به خاطر عکاسی از زنان ایزدی


به گزارش سرویس عکاسی گالری آنلاین به نقل از زوم ، آلفرد یعقوب‌زاده هنوز سادگی خود را حفظ کرده است. برخلاف برخی از آنها که به‌واسطه کسب جایزه‌ای جهانی یا شهرتی، به‌سختی دست‌یافتنی می‌شوند، او به‌راحتی گفت‌وگو می‌کند و با وجود چندین‌بار قطع‌شدن تلفن، حرف‌هایش را ادامه می‌دهد. آلفرد یعقوب‌زاده سال ١٣٣٧ از پدری ارمنی و مادری آشوری متولد شد. با وقایع انقلاب ایران در سال ۵٧، تحصیل در رشته طراحی داخلی را رها کرد و وارد دنیای عکاسی شد. با پیروزی انقلاب و شروع جنگ ایران و عراق به جبهه‌ها رفت و برای رسانه‌های داخلی و خارجی مانند خبرگزاری آسوشیتدپرس و آژانس عکس سیگما، عکاسی کرد. او سال‌ها از رویدادهای فلسطین عکاسی کرد. همچنین ثبت بحران‌های داخلی سومالی، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، کوبا، هند، ترکیه، روسیه، عراق، چین، چچن، سریلانکا و…، از دیگر فعالیت‌های اوست. یعقوب‌زاده این روزها عازم بیست‌وهفتمین جشنواره ویزا برای تصویر که از ٩ تا ٢۵ شهریور در شهر پخپنیون فرانسه درحال برگزاری است، شده تا روایتگر زنان ایزدی باشد که از چنگال داعش فرار کرده‌اند. این جشنواره برای بزرگداشت عکاسی خبری برگزار می‌شود و بهترین عکاسان خبری و کسانی را که جان خود را برای ثبت تصاویر سهمگین از جنگ و مصیبت مردم در معرض خطر قرار می‌دهند، معرفی می‌کند. این عکاس برنده جایزه ورلد پرس‌فتو که ساکن فرانسه نیز هست، خود را اقلیتی می‌داند که با گرفتن این عکس‌ها می‌خواسته صدای زنانی باشد که دنیا باید با درد و اندوهشان آشنا شود. هرچند او می‌گوید هنوز جرئت نکرده است به سمت داعش برود تا از آنها هم عکاسی کند اما برای ثبت این مجموعه سه بار به سوریه و عراق سفر و با برخی از اسرای داعش ملاقات کرده است. به بهانه برگزاری نمایشگاه او در جشنواره پخپنیون، به سراغش رفتیم تا درباره نحوه تکمیل این مجموعه صحبت کنیم.

شما در بیشتر دوره‌های جشنواره پخپنیون حضور داشته‌اید. در این دوره چه عکس‌هایی از شما ارائه می‌شود؟
جشنواره پخپنیون امسال وارد بیست و هفتمین دوره خود شده و با موضوع فتوژورنالیسم در جنوب فرانسه برگزار می‌شود. به‌غیر از سه دوره که برای عکاسی به لیبی و لبنان رفته بودم، در تمام دوره‌های این جشنواره حضور داشته‌ام. قرار است امسال نمایشگاهی شامل ۴٠ عکس از مجموعه زنان ایزدی من در این جشنواره برپا ‌شود.

چطور به فکر عکاسی از زنان ایزدی افتادید؟
وقتی این پروژه را شروع کردم شهر سنجار از سوی داعش تسخیر و پنج‌هزار نفر از مردم این شهر اسیر شده بودند. بیشتر آنها زنان و کودکان بودند چون بیشتر مردها هنگام حمله داعش کشته شدند. برای داعش مهم‌ترین مسئله این بود که زنان شوهردار را از زنان بی‌شوهر جدا کند تا بعدا آنها را به‌عنوان غنایم جنگی به اسارت ببرد و حتی آنها را خریدوفروش کند. برخی از آنها توانستند فرار کنند و به کمپی در شمال عراق، واقع در کردستان پناهنده شدند. این عکس‌ها در مجله‌ (Paris Match Magazine) که یک نشریه فرانسوی با تیراژ بالاست، منتشر شده‌اند. بخش اول مجموعه عکس‌های زنان ایزدی، شامل مصاحبه و عکاسی از زنانی است که توانسته بودند از اسارت داعش رها شوند. بخش دوم، زنان زجرکشیده‌ای هستند که برای دفاع و گرفتن انتقام به گروه پ‌ک‌ک که در شمال سوریه فعال است، پیوسته بودند و علیه داعش می‌جنگیدند. در میان گروه پ‌ک‌ک زنان رزمنده زیادی هست که زنان سنجار را تعلیم می‌دهند تا آنها بتوانند رودررو با داعش بجنگند. نکته مهمی که باعث ناراحتی من می‌شود، این است که گاهی در کشورهای عربی شاهد هستیم برای پیش‌بردن کارها از زنان و کودکان استفاده می‌کنند مثلا می‌گویند زن و بچه داریم، ما را سوار اتوبوس و قطار کنید اما الان به اسم دین، این زنان را به غنیمت می‌برند. یک‌بار شاهد این ماجرا بودم که ٢٠ مرد داعشی بر سر ١٠ دختر درحال قرعه‌کشی بودند تا به آنها تجاوز کنند. از طرف دیگر، من همیشه به مسائل زنان حساس بوده‌ام و دوست دارم صدایشان را به دنیا برسانم. زجری که این زنان کشیده‌اند، برایم دردناک است و نسبت به آنها احساس دین می‌کنم، دوست دارم وظیفه خبرنگاری‌ام را انجام دهم و مشکلاتشان را منعکس کنم.
خیلی واضح بود من باید کاری می‌کردم. جهان باید از آنچه اتفاق می‌افتاد، آگاه می‌شد. آنها که نجات یافته بودند، باید داستان خود را می‌گفتند. من نیاز داشتم تمام درایت و سیاست خود را برای بی‌میلی به صحبت‌کردن، فرونشاندن ترس‌ها و غلبه بر تابوهای این زنان به‌کار ببرم و بسیاری از دیوارهای سکوت را بشکنم. براساس آمارهای موجود، بیشتر از سه‌هزار و ۴٣٠ زن و کودک ایزدی هنوز در دست داعش هستند. آنها به مفهوم تهدید پی برده‌ و درک کرده‌اند ممکن است به‌سادگی نابود شوند بنابراین دست به اسلحه برده‌اند. زنان ایزدی برای استفاده از اسلحه آموزش دیده‌اند اما آنها یک نکته دیگر هم یاد گرفته‌اند: بیشتر آنها هرگز به مدرسه نرفته‌اند اما الان رفاقت، عزت نفس و تا حدی آزادی را کشف کرده‌اند. در منطقه سنجار آنها شانه‌به‌شانه مردان می‌جنگند و در خط مقدم با نیروهایی که مردمانشان را آزار داده‌اند، مقابله می‌کنند. شجاعت این زنان در میدان جنگ و تلاش برای از سرگرفتن زندگی عادی از سوی آنها، برای من یک منبع انرژی و الهام بود. وقتی داستان زجر، اندوه و همچنین شجاعت این زنان را بیان می‌کنم، حس می‌کنم معنی واقعی شغلم را دوباره بازیافته‌ام؛ با همه اصالتش.

چقدر برای تکمیل این مجموعه زمان صرف کردید؟
معمولا موضوع تجاوز به یک نفر، حساس و مشکل است. مردم ایزدی هم خیلی سنتی هستند. قبل از هجوم داعش به شهر سنجار مثلا در زمان صدام‌حسین نیز، ایزدی‌ها مردم بسته‌ای بودند و میان خودشان ازدواج می‌کردند یعنی کمتر غریبه‌ای وارد جمع آنها می‌شد اما بعد از حمله داعش، مردم شهر با وجود چنین وضعیتی، چشمانشان را روی این مسئله بستند و با وجود آنکه پدر یا برادری می‌دانست به دختر یا خواهرش تجاوز شده است، در این‌باره صحبت نمی‌کرد. آنها این مسئله را پذیرفته بودند و حتی مردان ایزدی با زنانی که به آنها تجاوز شده بود، ازدواج می‌کردند. این موضوع نشان می‌دهد به دلیل شرایطی که برایشان پیش آمده بود، حساسیت‌هایشان در این زمینه کم‌ شده بود. زنان ایزدی پیش از حمله داعش، خانه‌نشین بودند، خانه‌داری و گاوچرانی می‌کردند اما به‌واسطه شرایطی که زندگی‌شان را تغییر داده بود، چهره جدیدی از آنها ساخته شده بود. حالا آنها در کنار مردان، در جبهه‌ها حضور داشتند و با داعش مبارزه می‌کردند. الان صحنه جدیدی برای زنان ایزدی باز شده است هرچند نمی‌توانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه با این‌حال این زنان اکنون زندگی خودشان را دردست گرفته‌اند. بخش اول این مجموعه، عکاسی از زنانی بود که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و به‌دلیل شرایط زندگی‌شان، عکاسی از آنها بسیار دشوار بود. با آنکه می‌دانستم این زنان مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، اما وقتی با برخی از آنها صحبت می‌کردم، منکر این قضیه می‌شدند و می‌گفتند به آنها تجاوز نشده است. پس باید راه‌حلی برای عکاسی از آنها پیدا می‌کردم چون نمی‌خواستند صورتشان نمایش داده شود. علاوه‌بر خجالتی‌بودن، مشکل دیگری هم باعث می‌شد که نخواهند عکس‌هایشان گرفته شود، چون خانواده بسیاری از آنها هنوز اسیر داعش بودند. هنوز سه‌هزار و ٨٠٠ نفر در میان داعش اسیر هستند و زنان ایزدی برای گرفتن انتقام با داعش می‌جنگند منتهی من می‌خواستم آنها را با صورت‌هایشان نشان دهم تا بگویم این زنان با اسلحه و رودرروی داعش مبارزه می‌کنند. ثبت تصاویر این زنان رزمنده از جهت دیگری هم اهمیت داشت، چون نقطه‌ضعف داعش این است که به باور آنها، اگر هریک از افراد عضو داعش از سوی زنان کشته شود، به جهنم می‌رود.

برای جلب اطمینان این زنان چه کار کردید؟
اولا برای رفتن به میان آنها باید تماس‌های زیادی انجام می‌دادم. باید از قبل موافقت سرفرماندهی را می‌گرفتم. این شد که من را برادر خود بدانند و اعتماد بیشتری کنند. بعد از آن باید اعتماد زنان مورد تجاوز قرارگرفته را جلب می‌کردم، به همین دلیل، باید صداقت خودم را به آنها نشان می‌دادم. این اعتماد باید دوجانبه باشد و من به‌عنوان خبرنگار باید نشان می‌دادم به قولی که به آنها می‌دهم، متعهد هستم. همچنین تعدادی از عکس‌هایم را که در مجله‌ها منتشر شده بود، نشانشان دادم تا با کارم آشنا شوند. برای پیگیری‌های اولیه، دو هفته در عراق به دنبال هماهنگی برنامه‌هایم بودم چون در کمپی که این زنان نگهداری می‌شدند، تلفن، آب و برق نبود. یک خبرنگار زن هم همراه من بود که باید نسبت به امنیت او نیز اطمینان پیدا می‌کردم تا دچار مشکل نشود. برای تکمیل مجموعه عکس‌هایم سه‌بار سفر کردم که یک‌بار به سوریه و دو بار به عراق بود. بعد از گرفتن عکس از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، به سوریه رفتم تا به سراغ اسرای داعش که در زندان بودند، بروم؛ می‌خواستم از زبان خود آنها بشنوم که به زنان تجاوز کرده‌اند مثلا یکی از آنها مردی بود که ۲۵ نفر را با گلوله کشته، سر ۱۰ نفر را از بدن جدا کرده و به زنان تجاوز کرده بود بدون آنکه تعداد این زنان را به ما بگوید. وقتی به او گفتم اگر به خواهرت تجاوز می‌کردند، چه؟ گفت: خواهر ندارم. ، پرسیدم: اگر به مادرت تجاوز می‌کردند؟ ، گفت: مرده. ، گفتم: اگر به خودت تجاوز می‌کردند چه؟ ، گفت: اگر این قانون است، می‌پذیرم . در مرحله سوم هم به دنبال زنانی رفتم که درحال تمرین نظامی بودند.

چطور شد این مجموعه برای جشنواره پخپنیون انتخاب شد؟
سال گذشته همین موقع‌ها، دنیا درگیر بحران‌های زیادی در غزه، اوکراین و حملات داعش در موصل و سنجار بود. ماجرای زنان ایزدی هم داستان سال بود و انتشار عکس این زنان روی مردم اروپا و دنیا تأثیر خیلی زیادی گذاشت. در ذهن آنها این سؤال به‌وجود آمده بود که چرا این زنان به طرز وحشیانه‌ای مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و به همین دلیل سردبیر مجله Paris Mapch تصمیم گرفت در کنار برپایی نمایشگاه عکس‌هایم که از این زنان گرفته شده، میزگردی هم با حضور میهمان‌هایی از عراق برگزار کند. قرار است در این میزگرد مسئول کمپ آوارگانی که این زنان در آنجا نگهداری می‌شوند، یک دکتر روان‌شناس و تنها نماینده ایزدی‌ها در مجلس عراق که یک زن است، حضور داشته باشند. متأسفانه در کمپ آوارگان در شمال عراق، روان‌شناس‌هایی که بتوانند به زنان مورد تجاوز قرارگرفته کمک کنند، بسیار اندک هستند. این زنان نه‌تنها از نظر جسمی لطمه خورده‌اند، بلکه از نظر روحی هم آسیب زیادی دیده‌اند. برخی از آنها روزانه پنج، شش‌بار از سوی داعش مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و به همین دلیل از نظر روحی لطمه دیده‌اند. بنابراین حضور روان‌شناسی که بداند چگونه باید به آنها کمک کند، بسیار لازم است. متأسفانه خریدوفروش زنان اسیر از سوی داعش همچنان ادامه دارد. البته من هنوز جرئت نکرده‌ام به سمت داعش بروم تا بتوانم از آنها عکاسی کنم. خیلی‌ها به من می‌گویند چون ایرانی هستم و گذرنامه فرانسوی هم دارم، به قول معروف خوراک داعش هستم اما به‌عنوان یک خبرنگار و انسان، زنانی که در دست داعش اسیر بوده‌اند، من را ناراحت می‌کند و به همین دلیل، دوست دارم صدای آنها را به دنیا برسانم. یادمان نرود این تراژدی ممکن است برای همه ما پیش بیاید و بلایی که بر سر این انسان‌ها آمده، از ما خیلی دور نیست. به قول دوستانمان در ایران، ما عکاسان و خبرنگاران همیشه مرده‌شور هستیم. در این راه بارها با این پرسش مواجه شده‌ام که چرا کمک نکرده‌ام؟ وظیفه من انعکاس واقعیت‌هاست. اگر مجروحی در مقابلم باشد و هیچ‌کس برای کمک به او در محل حضور نداشته باشد، قطعا دوربینم را کنار می‌گذارم و به او کمک می‌کنم اما وقتی افراد دیگری برای امدادرسانی باشند، وظیفه من کمک نیست، بلکه باید واقعیت‌ها را منتقل کنم.
چرا بیشتر عکس‌های شما سیاه‌وسفید هستند؟
عکس‌های سیاه‌وسفید خیلی ساده و زیبا هستند البته من بیشتر اوقات رنگی کار می‌کنم چون مجله‌ها و نشریات، تمایل بیشتری برای چاپ عکس‌های رنگی دارند.

حضور جدی شما در عرصه عکاسی همان‌طور که قبلا هم گفته‌اید، به صورت اتفاقی در زمینه ثبت لحظه‌های انقلاب بود اما بعد از آن با انعکاس وقایع جنگ‌های ایران و عراق، فلسطین، چچن، لبنان، سومالی و… بیشتر به‌عنوان عکاس جنگ شناخته می‌شوید که ناشی از تصمیم خودتان برای ادامه این راه بوده است. اگر از سفارش آژانس‌های عکاسی بگذریم، در جنگ چه چیزی وجود دارد که شما را به سوی خودش می‌کشاند؟
همان‌طور که گفتید، من عکاسی‌ام را با انقلاب شروع کردم. انقلاب یعنی تغییر و دقیقا مثل زندگی انسان‌ها از بچگی تا پیری است و به همین دلیل این موضوع برایم جالب است. من عکاسی‌ام را مدیون انقلاب ایران هستم اما کارهای من فقط به جنگ و انقلاب ختم نمی‌شوند. من از مد، ورزش و زندگی مردم معمولی هم عکاسی می‌کنم.

شما یکی از منتقدان جایزه ورلد پرس‌فتوی سال گذشته بودید که با وجود عکس‌های خبری، اثری دیگر برنده شد. فکر می‌کنید عکاسی خبری در دنیا همچنان جایگاه خود را حفظ کرده یا سرعت انتشار خبر، در طولانی‌مدت از حفظ موقعیت این حوزه می‌کاهد؟
عکاسی خبری همیشه برای انسان‌ها و مطبوعات مهم است. خبرهای یک کشور فقط مربوط به جنگ و بحران نمی‌شود، بلکه مسائل اقتصادی و امنیتی هم مطرح می‌شود. با این‌حال، می‌توان تلویزیون و اینترنت را سریع‌تر و ارزان‌تر استفاده کرد اما کمتر برای مطبوعات چاپی پول می‌دهند و خرید نشریات مکتوب کمتر شده است.

logo-samandehi